درد های من بی شمارند

ساخت وبلاگ

دردهای من بی شمارند. از خشک شدن دریاچه ارومیه تا ریز گردهای اهواز و سیستان، تا از بین رفتن خلیج گرگان. دردهای من پهناورند، از هانگژو شروع می شود تا شهر تبت. که تمام مسیرش را دیوار چین در بر می گیرد. درد های من عمیقند. مثل دراز گودال ماریانا در اقیانوس آرام. مثل بی تفاوتی طبیعت، وقتی که یک شاهین شکاری، زاغی خسته را شکار می کند. دردهای من صبورند اما، آنقدر می ایستد تا که شاید دری، پنجره ای باز شود، هوای تازه ای به این اتاق کوچکِ گرمازده برسد، گل های پریشانِ پشتِ پنجره جان بگیرند و پرده ی رنگ و رو از رخسار رفته ای که پنجره را در آغوش گرفته، آبی به سر و صورتش بزند. درد های من، آتشفشان تند و داغیست که میسوزد و میسوزاند تمام شهر دلم را. درد های من گاهی اندیشه می کنند. که اگر اکسیژن چشم هایت، راهی آتش قلبم شود، دیگر خانه ای سالم نمی ماند. شهر خاکستر می شود. درد های من، با من سخن می گویند و می خندند و سرخی لب های تو را به سخره می گیرند. اما من سکوت می کنم، مثل باران می بارم و مثل رود جاری می شوم تا ببینم فاصله زیادِ تو از من، مرا می سوزاند یا آتش درد هایم. یا بلندی پیشانی ات، یا سیاهی گیسوانت، یا اشک های چشمانت...

+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 1:31 توسط احمد نهازی |
هنوز در سفرم...
ما را در سایت هنوز در سفرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsayegio بازدید : 238 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 19:50