هنوز در سفرم

متن مرتبط با «وبلاگ» در سایت هنوز در سفرم نوشته شده است

چالش وبلاگ نوییی(قسمت سوم) کناره گیری معقولانه

  • صبح ها، در محل کار، پشت لپ تاب بی حوصله ام که می نشینم، پشت میزی آشفته با وسایل فراوان و بی ربطی که روی آن است، با کارهای بسیار زیاد و نا تمامی که دارم، حسابی حالم زار می شود. آخر این برنامه نویسی کوفتی چه بود که تقدیر من شد؟ با هر چشم بر هم زدنی، تکنولوژی غوغا می کند. آنچنان سریع رشد می کنند این فریمورک ها و کامپوننت های لعنتی که مرا زیر پای خود لگد می کنند. رییسم یکی از بهترین آدم هایی است که تا به حال دیده ام. شخصی منظم و دقیق، حرفه ای و بسیار توانمند. ولی از کار من راضی نیست و با وجود اینکه تمام تلاشم را می کنم اما نمی توانم او را راضی نگه دارم. گاهی به رویم نمی آورد اما گاهی که کاسه صبرش لبریز می شود، آنچنان تشری به آدم می زند که تبر، بر یک کنده ی درخت نمی زند. حقم دارد. دلش را خوش کرده است به من این روزها آشفته بدون آنکه بداند موقع کد نویسی دستانم می لرزد. و می ترسم از اینکه او روزی از این مسئله آگاه شود. اما او تنها کسی است که نوشته هایم را می خواند. و برای نوشته هایم ارزش قائل می شود. تک تک واژگانم را حس می کند. او می فهمد مرا اما من نمی فهمم او را. این سوال در ذهنم ایجاد شده است که چرا خوب نمیشوم. این روز ها فکر یک استعفای محترمانه، به جای اخراج غریبانه ذهنم را مشغول کرده است. بهتر نیست به جای ناراحت کردن این بزرگوار، بروم یک جایی یک خاکی بر سر بریزم تا که شاید کسی آید بهت, ...ادامه مطلب

  • چالش وبلاگ نویسی( قسمت چهارم) بیمارستان لعنتی

  • همینطور که می دونید، به خاطر بیماری پدرم، چند ماهی دستمون بند بوده و هست. اول از همه، به خاطر همدردی دوستان عزیز و دعای خیرشون، یه تشکر ویژه دارم و از همتون خواستار دعای سلامتی برای همه بیماران مخصوصا پدر بنده هستم. یه عذر خواهی هم به خاطر غمناک بودن نوشته هام دارم. متاسفانه عادت زدن نقاب رو ندارم و همیشه سعی کردم خودم باشم. دیشب هم به خاطر همین مشکلات، قسمت چهارم رو نتونستم بنویسم به همین خاطر امشب دو قسمت پشت سر هم می نویسم. می دونم یه سری انتقادات به این چالش وارد شده که به شخصه بیشترش رو درست می دونم اما تلاش می کنم هر شب بنویسم. چون قراره یه اتفاق خوبی بیفته.امشب قصد دارم در مورد یه سری مشاهدات و شنیده ها درباره یک بیمارستان خاص صحبت کنم. شاید این اولین نوشته غیر عاشقانه و ادبی بنده باشه. چند وقت پیش که در بیمارستان شهرام(سجاد) به عنوان همراه بیمار حضور داشتم، به خاطر عوض شدن حالم تصمیم گرفتم یه چرخی درون بیمارستان بزنم. همچنین باید مبلغی پول به صندوق دار بیمارستان پرداخت می کردم. به طبقه اول رفتم و وقتی خانم محترم صندوق دار رو دیدم، ناگهان به خاطر رفتار زشت و زننده اش، اون رو با چشمانی قرمز، صورتی خشمگین و برافروخته و ساتوری بر دست تجسم کردم. به من گفت که هزینه اتاق خصوصی شبی 200 هزار تومان است و باید سه شب را پیش پیش پرداخت کنی و اگر پرداخت نکنی عواقبش پای خودت و پدرت است و , ...ادامه مطلب

  • چالش وبلاگ نویسی(قسمت اول)

  • هیچ وقت عقیده نداشته ام که نوشته های من بهترینن. شاید از تواضع بسیار بالای من باشد که بعید می دانم. شاید هم از عدم اعتماد به نفس کافی. نمی دانم. ولی آن چیزی که مسلم است، این چالش وبلاگ نویسی جاری سایت ویرگول، قرار است مرا به یک جایی برساند. نه اینکه بخواهم برترین باشم. فقط می خواهم بهترین خودم باشم. حالا پشت لپ تاب، دست به صفحه کلید، بدون آنکه قهوه ای باشد که بنوشم و یا سیگاری که کام های عمیقی از آن بگیرم تا دودش تمام اتاق را پر کند و لابلای این دود غلیظ محو شوم، مشغول نوشتن هستم. می خواهم بی بهانه بنویسم. فقط بنویسم. کیفیت نوشته ها هم حتی مهم نیست. این بیماری مخصوص نویسنده ها است. آن ها دوست دارند فقط بنویسند. کاش میشد من هم یک نویسنده واقعی باشم. از جنس نادری ها و جلال آل احمد ها و جمالزاده ها و آوینی ها. حالا پشت لپ تاب، دست به صفحه کلید، با موسیقی از کرخه تا راین انتظامی، در حالی که دلی پر ز اندوه و قلبی سراسر دلهره دارم، در حالی که گذشته تاریکم، و اکنون پر پیچ و خمم، آینده ای پر ابهام برایم باقی گذاشته است، مشغول نوشتن هستم. نمی دانم قرار است چه شود اما تا آخر این چالش با من همراه باشید. شاید یک اتفاق خوب بیفتد. از اینجا می توانید در جریان جزئیات این چالش باشید برچسب‌ها: چاش وبلاگ نویسی+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۶ساعت 21:19 توسط احمد نهازی | , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها