هنوز در سفرم

متن مرتبط با «بیمارستان» در سایت هنوز در سفرم نوشته شده است

چالش وبلاگ نویسی( قسمت چهارم) بیمارستان لعنتی

  • همینطور که می دونید، به خاطر بیماری پدرم، چند ماهی دستمون بند بوده و هست. اول از همه، به خاطر همدردی دوستان عزیز و دعای خیرشون، یه تشکر ویژه دارم و از همتون خواستار دعای سلامتی برای همه بیماران مخصوصا پدر بنده هستم. یه عذر خواهی هم به خاطر غمناک بودن نوشته هام دارم. متاسفانه عادت زدن نقاب رو ندارم و همیشه سعی کردم خودم باشم. دیشب هم به خاطر همین مشکلات، قسمت چهارم رو نتونستم بنویسم به همین خاطر امشب دو قسمت پشت سر هم می نویسم. می دونم یه سری انتقادات به این چالش وارد شده که به شخصه بیشترش رو درست می دونم اما تلاش می کنم هر شب بنویسم. چون قراره یه اتفاق خوبی بیفته.امشب قصد دارم در مورد یه سری مشاهدات و شنیده ها درباره یک بیمارستان خاص صحبت کنم. شاید این اولین نوشته غیر عاشقانه و ادبی بنده باشه. چند وقت پیش که در بیمارستان شهرام(سجاد) به عنوان همراه بیمار حضور داشتم، به خاطر عوض شدن حالم تصمیم گرفتم یه چرخی درون بیمارستان بزنم. همچنین باید مبلغی پول به صندوق دار بیمارستان پرداخت می کردم. به طبقه اول رفتم و وقتی خانم محترم صندوق دار رو دیدم، ناگهان به خاطر رفتار زشت و زننده اش، اون رو با چشمانی قرمز، صورتی خشمگین و برافروخته و ساتوری بر دست تجسم کردم. به من گفت که هزینه اتاق خصوصی شبی 200 هزار تومان است و باید سه شب را پیش پیش پرداخت کنی و اگر پرداخت نکنی عواقبش پای خودت و پدرت است و , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها