باران باران عزیز من... نه حال من خوب است نه قلمم! لطفا کمی بیشتر از آن چیزی که باید، ببار..., ...ادامه مطلب
در این هوای سرد، دستان گرمت را می گیرم و با هم تمام این خیابان را یکسره راه می رویم. تو از دغدغه هایت می گویی، پراکنده و بی وقفه، من فقط گرمی دستت را حس می کنم. تو از سختی راه می گویی و من فقط به موسی, ...ادامه مطلب
وبلاگ وقتی کلمه که وبلاگ باران کلمه آمد، وبلاگ باران کلمه ی به بزرگی اردی بهشت، من کنار پنجره ایستاده بودم اما پنجره بسته بود. وبلاگ باران کلمه می آمد اما تمام فکر و ذکرم بیابانی به بزرگی تیر بود. ذهن پریشان و آشفته ام، مغز خسته و به بن بست رسید, ...ادامه مطلب