هنوز در سفرم

متن مرتبط با «ساده که باشی» در سایت هنوز در سفرم نوشته شده است

چه شد که اینگونه شد؟

  • اگر کسی ایمان داشته باشد که این بعد از این دنیا، دنیای برزخ است،و روزی این دنیا با تمام بالا و پایینش تمام می شود،ولی به شدت نگران مرگ خود و عزیزانش باشد، معنایش چیست؟چرا مدام باید این همه راه رفته را برگردیم عقب و حال زارمان را بررسی کنیم تا ببینیم راه را کجا اشتباه رفتیم؟چه شد که اینگونه شد و چه شد که حالمان اینقدر خراب است؟چه شد که خوابمان می آید با اینکه سال هاست که خوابیم؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تا که

  • کاش میشد گاهی وقت ها لال شویم! تا که حرفی زده نشود. تا که دلی شکسته نشود! تا که گلویی پر از بغض نشود! تا که اشکی جاری نشود!, ...ادامه مطلب

  • طوفانی که ما را زمین زد

  • جاده ای تماما خاکستری، که تمامش را هاله ای غلیظ از گرد و غبار پوشانده است. که به لحظه ملتهب تقسیم آدمی بر نمی دانم ها ختم می شود. لحظه مبهم یک مرغ ماهی خوار که با پلک بر هم زدنی، اقیانوس را کویری بی ح, ...ادامه مطلب

  • وقتی که باران رفت...

  • وبلاگ وقتی کلمه که وبلاگ باران کلمه آمد، وبلاگ باران کلمه ی به بزرگی اردی بهشت، من کنار پنجره ایستاده بودم اما پنجره بسته بود. وبلاگ باران کلمه می آمد اما تمام فکر و ذکرم بیابانی به بزرگی تیر بود. ذهن پریشان و آشفته ام، مغز خسته و به بن بست رسید, ...ادامه مطلب

  • پدرم، بیا تا باشیم، قوی و مستحکم...

  • بیا دردها را بگذاریم کنار، سفره جدیدی باز کنیم، کنار یکدیگر بنشینیم. از حال و هوای بارانی بگوییم. از درختان سر سبز، بیا تا آخر این بهار زیبا و پر باران، همچون درخت پر شکوفه، صورتی شویم. صورتی بمانیم. , ...ادامه مطلب

  • که اگر باشد...

  • نفسی عمیق می کشی و چشمانت را می بندی. نه از اشک خبری هست نه از بغض های سابق خفته در گلو. فقط کوهی از درد در درونت تلنبار شده است. دردهایی که مثل یک هیولا می بلعیشان تا کسی خاطرش ناسوده و دلش غمگین نشو, ...ادامه مطلب

  • برکه ی خاموش دلم

  • برکه ای خاموش، و اسکله خسته ای که کنارش به خواب رفته است. هیچ چیز به اندازه نشستن روی این اسکله و تماشای غروب آفتاب، حالت را خوب نمی کند. آفتاب هم دارد می میرد. مثل تمام ماهی ها. سرما هنوز تمام قد اینجا ایستاده است. کار سختی ندارد. اینجا همه یخ زده اند. سرما هم می نشیند کنارت. و با تو هم صحبت می شود. ناراحت است از اینکه نمی تواند کسی را منجمد کند. و تو از آن روز برایش می گویی. که یک روز بهاری، یک نفر آمد در این برکه ی خیلی پیش تر ها زیباتر، دل یکی از ماهی های قرمز کوچکش را شکست،ماهی ناگهان بغضش ترکید، گریه اش گرفت، پرندگان از ناراحتی اش دیگرا آواز نخواندند، ماه شب چهارده برای همیشه قهر کرد، خورشید دیگر آن خورشید سابق نشد و برکه برای همیشه خاموش شد و تمامش یخ زد. سرما که از ماجرا با خبر شد، از ناراحتی ماهی قرمز کوچک این برکه ی خاموش، برای همیشه یخ زد. این است ماجرای ما آدم ها... حالا چه کسی پاسخگوی خاموشی این برکه است؟+ نوشته شده در جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 23:50 توسط احمد نهازی | Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای تو، کسی که حالش خوب نیست، آرزوی صبر می کنم...

  • برای کسی که روزها، ماه ها و سال ها انتظار همچین روزی را می کشید، تا که دردانه اش، عزیز دلش، پاره تنش، بتواند نتیجه قابل قبولی بگیرد، آرزوی صبر می کنم. تا که شاید فراموش کند این روزهای سخت و دیرگذر را، تا که شاید بگذرد این زمان لعنتی، و چه سخت است که از خدا چیزی را بخواهی و او آن را به تو ندهد. یادش, ...ادامه مطلب

  • من نه آنم که تو می پنداری...

  • من نه آنم که تو می بینی و می پنداری. بال هایی دارم به بلندای آسمان. بال که می گشایم، تمام زمین را یک جا در آغوش می گیرم. ریشه هایم قوی، طوری که سنگ ها را می شکافد و به اعماق زمین می رود. من نه آنم که تو قضاوت می کنی. قلبی دارم به بزرگی باران، باران که می آید، قلب من می تپد و خون تازه ای تمام بدم را, ...ادامه مطلب

  • ساده

  • قالب وبلاگ باید ساده باشد... خیلی ساده...,سادة,ساده لوح,ساده بودی مثل سایه,ساده دل,ساده که باشی,ساده بودن,ساده زیستی,ساده ترین راه خودکشی,ساده لوح به انگلیسی,ساده به انگلیسی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها